ೋ ملکه ی برفها ೋ

بانوی برف ها که باشی

خوب بلدی چگونه

بی صداترین حروفِ عاشق را واژه به واژه

به تسبیح شعرهای ساکت بکشی...

تا مبادا زمزمه ی سبزترین دشت نازِِ قلبت

در باغ به گل نشسته ی نگاهش

وحشت وصل برپا کند!



هنگام سقوط قندیلهای مهر

فریادِ سپیدترین "دوستت دارم"

از زبان ملکه ی برفها

مژده ی شمیم بهار است...