مرغ دریایی
به عادت های مشروطِ پرواز
خو نداشت...
وقتی شکستن افق دریا
نقطه ی عطف پرواز بود
به عشقِ شکار یک ماهی آزاد !
چندیست
تقویم روزهایم را
لبخندِ همیشه بهاریِ پروانه ای
خشک شده در سکوتِ یک قابِ سیاه
رقم می زند...
- برای پدرم-
از مجموعه ی خاطرات شبنم گرفته
پشت به تیک تاک عقربک های چوبی
پنجه از پنجه ی روز کشیده
چشم بر گُرگُر آبیِ آتش دارم
تا در ذهنِ سرد ترین خاطره ی "یک بیدار"
حکایت خفاشانِ نمک پاشی را حک کنم
که انتقام خونِ نداشته شان را
از زخم های شانه ی من
داغِِ داغ می گیرند!