یکی از طراحی هایم در زمینه ی ویترای
بوی خاک را
باید به خاطر سپرد...
سجده ی شقایق های تشنه
اثباتِ
بوسه ی عشق با مرگ است.
سم کوبانِ
هزارن اسب وحشی ست
در شعرهایم وقتی
زخمِ آسمان را در شفق،
خونِ تصعید شده ی
شقایق های بی معشوق
گلگون می کند...
جنگل سوخته
جولانگاهِ شغالی ست در انتظارِ
سقوط یک پرنده...
هزاران قلب در سینه اش می تپید
توکای خسته ای که
پلک هایش سایه بانِ
-یک آشیانه- بود!!!