ೋ خاطرات شبنم گرفته ೋ

با قلمی سوخته از

تب خاطرات شبنم گرفته

سیاه می کشم جای خالیِ

حضور سپیدش را...









_ به یاد پدرم... _

از مجموعه ی خاطرات شبنم گرفته

ೋصخره ی صبر ೋ

دلتنگی

رسوب تلخی ست از سرب زمان


سنگینی یادی ست

بر دوش خمیده ی دل


و

عصیان امواج احساسی ست

که به جای ساحل حضور

بر صخره های صبر

می کوبد...









ೋ ماهی و ماه ೋ

ماهی سرخ کوچکی را می شناسم
که هر شب
گیسوی آویخته ی ماه را بر برکه 
بافته
وحبابِ دلتنگی هایش را

مروارد مروارید بر آن سنجاق می کند...









ೋبهای پرواز ೋ

یاد تو،

بالِ پرواز من است...

بگذار تا ابد پرنده بمانم!





ೋ فنا... ೋ

بوی خاک را

باید به خاطر سپرد...

سجده ی شقایق های تشنه

اثباتِ

بوسه ی عشق با مرگ است.