ೋ انگیزه ೋ

آسمان که نباشد

- آه -

بی واژه ترین شِکوه یِ

دلِ پرنده ایست

در حسرت پرواز...









ೋ هفت ماه ೋ

-هفت بار -
"آه"  را بر سینه ی شب
"ماه"  خواهد کشید
توکایی که آوازش،
شکستِ شب است و

پروازش، لبخندِ فلق...









ೋ مرگ قو ೋ

شعر

تنها شاهد زورقِ رویاهای شکسته بود

در شبی که ماه،

نقره می پاشید بر تلاطمِ آرام امواج

و ماهی  سرخ،

آخرین همنفس قوی سیاه بود

هنگام مرگ !












ೋ قنوتِ پنجره ها ೋ

سالهاست

پنجره ای هستم

روی تن خسته ترین دیوار


با پرده ای دل زده از کوچه ها...

گریزان از سنگفرش هایی 

که شاهدِ

شیدایی مرغ های عاشق بودند!


پنجره ای هستم

با قنوتی گشاده رو به آسمان

با نگاهی به زلالی دل کبوتری

که عشقِ پرواز را

در سال های دور، جا گذاشته است...


پی نوشت:



در سرزمین دیوارها و پنجره ها...

تنها شرط عقل است

ایستادن...





ೋباورِ سرخ ೋ

روشن است چشمک های

سرخِ خاکستر شهر

زیر نور مشوّشِ ماه ی که،

کبابِ رویاهای خام را

به خوردِ زمین

می دهد!




تاریکی ممتد شب را

باور دارم...