گنجشگک اشی مشی
دلتنگیهای خاکستریت را
در حوض کدامین قصه رنگ خواهی کرد؟
مرا هم با خود ببر...
برای دلم،
پیراهنی سرخ می خواهم...
(شفیقه طهماسبی)
دمی بنشین و
رقص انگشتهایم را روی کلیدهای
سپید و سیاه پیانو تماشا کن.
این پاتیناژ خاکستری
تاوان گاز های نبلعیده ی سیب سرخی ست
مانده در گلو...
(شفیقه طهماسبی)
روزی که رد گامهایم
روی خاک رویَد
روحم
همسفرِ رنگین کمان خواهد شد
و آسمان بوی پاییز خواهد گرفت...
(شفیقه طهماسبی)
وقتی پنجره ی این سرای تاریک
رو به نگاه تو باز می شود
تمام تنم
رنگ ماه می گیرد...
(شفیقه طهماسبی)