تمام فصلهای من به رنگ نگاه توست...
معجزه است نفس کشیدنم
با ضربانِ قلب تو ...
تمام سلول های احساسم
کجاوه ی سلطنت نگاهی ست
که به پلکی از غمش
یک عمر پیر می شوم.
پناهندگی عشق گرفته ام
برای کشور چشمانت...
چشم براهتم!
بیا
و اطراف واژه هایم را
خوب بنگر!
پشت اینهمه استعاره و تشبیه
زنی زنده است هنوز...