-
ای دل... برای آن که نگیری چه میکنی؟
دوشنبه 19 بهمن 1394 07:34
ای دل... برای آن که نگیری چه میکنی؟ با روزگار دوری و دیری چه میکنی؟ بیاختیار بغض که میگیردت بگو در خود شکست را نپذیری چه میکنی؟ با این اتاق تنگ و شب سرد و گور تنگ تو جای من... جز این که بمیری چه میکنی؟! ای عشق... ای قدیمترین زخم روزگار در گوشهی دلم سر پیری چه میکنی؟ دست تو را دوباره بگیرم چه میشود... دست...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 10 آذر 1394 22:12
سالهاست پنجره ای هستم روی تن خسته ترین دیوار با پرده ای دل زده از کوچه ها... گریزان از سنگفرش هایی که شاهدِ شیدایی مرغ های عاشق بودند! پنجره ای هستم با قنوتی گشاده رو به آسمان با نگاهی به زلالی دل کبوتری که عشقِ پرواز را در سال های دور، جا گذاشته است... #شفیقه_طهماسبی https://telegram.me/shafighehtahmasebi...
-
آمدنش بی فایده است
سهشنبه 10 آذر 1394 21:07
آمدنش بی فایده است پرنده ی مهاجری که "ماندن" نمی داند... #شفیقه_طهماسبی https://telegram.me/shafighehtahmasebi
-
همه تو
چهارشنبه 25 شهریور 1394 16:34
تصنیف" همه تو (تیتراژ سریال تنهایی لیلا) شعر: استاد حسین منزوی آهنگ: فردین خلعتبری آواز: علیرضا قربانی بی تو به سامان نرسم ، ای سر و سامان همه تو ای به تو زنده همه من ، ای به تنم جان همه تو ..... من همه تو ، تو همه تو ، او همه تو ، ما همه تو هر که و هر کس همه تو ، این همه تو ، آن همه تو ♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪ من که به دریاش...
-
خانه ام را خراب می خواهی...
شنبه 14 شهریور 1394 22:55
دکلمه : علیرضا آذر تنظیم : علی تیرداد خوانندگان: میلاد بابایی و امیر عباس گلاب نقشِ یک مردِ مُرده در فالت...توی فنجانِ مانده بر میزم خط بکش دورِ مردِ دیگر را...قهوهات را دوباره میریزم زندگی از دروغ تا سوگند...خسته از زیر و روی رو در رو زیر صورت هزارها صورت...خسته از چهرههای تو در تو چشم بستی به تختِ طاووسم...در...
-
من ریشه های تو را دریافته ام
شنبه 14 شهریور 1394 18:10
اشک رازی ست لبخند رازی ست عشق رازی ست اشک آن شب لبخند عشقم بود قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی صدا نیستم که بشنوی یا چیزی چنان که ببینی یا چیزی چنان که بدانی من درد مشترکم مرا فریاد کن درخت با جنگل سخن می گوید علف با صحرا ستاره با کهکشان و من با تو سخن می گویم نامت را به من بگو دستت را به من بده حرفت را به من...
-
ೋ درد بی درمان ೋ
جمعه 13 شهریور 1394 22:20
برای نوشتن دلتنگی هایم یک لغت نامه تو را کم دارم... (شفیقه طهماسبی)
-
ೋ یک قدم تا خدا ೋ
جمعه 13 شهریور 1394 22:16
درست است که زخم دهان بازِ روییده بر تن شعرهایم با سرنخِ هیچ بهانه ای بخیه نمی شود، اما ایمان دارم به مصلحتی که در پس دردهایش نهفته است... تا خدا راهی نمانده. (شفیقه طهماسبی)_ شهریور94
-
ೋ آرزوهای بزرگ ೋ
دوشنبه 25 خرداد 1394 08:08
گنجشگک اشی مشی دلتنگیهای خاکستریت را در حوض کدامین قصه رنگ خواهی کرد؟ مرا هم با خود ببر... برای دلم، پیراهنی سرخ می خواهم... (شفیقه طهماسبی)
-
ೋ ملودی خاکستری ೋ
دوشنبه 25 خرداد 1394 08:02
دمی بنشین و رقص انگشتهایم را روی کلیدهای سپید و سیاه پیانو تماشا کن. این پاتیناژ خاکستری تاوان گاز های نبلعیده ی سیب سرخی ست مانده در گلو... (شفیقه طهماسبی)
-
ೋ جاودانگی ೋ
یکشنبه 24 خرداد 1394 23:11
روزی که رد گامهایم روی خاک رویَد روحم همسفرِ رنگین کمان خواهد شد و آسمان بوی پاییز خواهد گرفت ... (شفیقه طهماسبی)
-
ೋ رو به ماه ೋ
یکشنبه 24 خرداد 1394 18:31
وقتی پنجره ی این سرای تاریک رو به نگاه تو باز می شود تمام تنم رنگ ماه می گیرد... (شفیقه طهماسبی)
-
ೋ مقصد ೋ
یکشنبه 24 خرداد 1394 18:28
ماه مقصد ماست وقتی راهمان یکیست... (شفیقه طهماسبی)
-
ೋ رنگین کمان ೋ
یکشنبه 24 خرداد 1394 18:16
نم نم و معطر، باریدی اما با قدم های رعدآسا... و رنگین کمان پلی شد بینِ رویای ما... اینک چیزی جز بوی خاک نمانده... (شفیقه طهماسبی) بقول سهراب: "به سراغ من اگر می آیی، نرم و آهسته بیا..."
-
ೋ چشم دوم ೋ
یکشنبه 24 خرداد 1394 11:32
شاه پر ابری بود خسته ی تقدیر با هذیان هایی به رنگ هبوط که تنها بر سر کوهستان می بارید.... چاپارسواری بود که بین مترسک ها دو رکعت عشق تقسیم می کرد حوا نمایی بود در حسرت خاتون نقره پوش! که واپسین های جنونش را در ضیافت مرگ، بر دل عنکبوتیِ عالی جنابان با رقص آتش، حک می کرد... برگ سبزِ بلوطی بود با آوازی عامیانه! شاه پر...
-
ೋ تلخترین شیرین ೋ
شنبه 23 خرداد 1394 09:48
چشم های من فنجان قهوه نیست برای گرفتن فال عشق! تلخترین حلواست در رسای مرگ یک حس... (شفیقه طهماسبی)
-
ೋ عمیق ೋ
شنبه 23 خرداد 1394 09:31
گاه -یک واژه- درد می شود نیش می زند، سرخ! چنانکه هیچ چسب زخمی مرهم نمی شود برای پل شدن میان شکافِ خونینِ دل... (شفیقه طهماسبی)
-
ೋ خام ೋ
شنبه 23 خرداد 1394 07:46
-هیچ کس- "همه کَسِ" پُلی بود شکسته در خوابی ناز... (شفیقه طهماسبی)
-
ೋ بوز... ೋ
پنجشنبه 21 خرداد 1394 11:49
زوزه می کشد بادی که آه را بر سینه ی شن ها ماه می کشید... غباریست رها میان کینه ی سیاه ابرهایی که صاعقه، تنها خاطره اش در یادِ آسمان بود. طوفان هم شود مجبور است به باریدن و زمین ، پایان او... های بادِ زوزه کِش.... آسمان باران دیده تر از این حرفهاست... :)
-
ೋ...ೋ
پنجشنبه 21 خرداد 1394 07:45
شب حلّال تلخیِ غربت من است وقتی حلاوت شربت هیچ روزی زندگی را به کامم شیرین نمی کند...
-
ೋ شب رنگ ೋ
چهارشنبه 20 خرداد 1394 19:44
سپید خواهم نواخت همه ی غزل های سیاه روزگار را حتی اگر به ساز سرنوشت برقصند حسرت های قصیده رنگ ام...
-
ೋ دلِ تنگ ೋ
شنبه 16 خرداد 1394 23:54
خزر دل من است بی هیچ تنگه ای به آبهای آزاد... شفیقه_طهماسبی
-
ೋ زخم پنجره ೋ
شنبه 16 خرداد 1394 23:51
چشمهای خونین پنجره خلاصه ی همه ی باران های سرخِ نباریده است...
-
ೋ سازِ باد... ೋ
جمعه 15 خرداد 1394 13:01
پیراهنی ست در باد وعده هایی که بی اعتنا به بندِ اعتماد با هر وزش، به سویی گریزانند ...
-
ೋ تنهایی ೋ
جمعه 8 خرداد 1394 07:39
نیمه که باشی فرقی نمی کند در دلت غوغای سیب است یا پرتغال... تنهایی! بداهه ای که با دیدن تصویر زیر شکل گرفت...
-
ೋ درنگ ೋ
پنجشنبه 7 خرداد 1394 16:23
منشور باش! تا در بی اعتباری نور های سپید، رنگین کمان بسازی نه سایه... (شفیقه طهماسبی) از مجموعه ی پاییزان
-
ೋ شعرهای ماه بر دوش ೋ
سهشنبه 5 خرداد 1394 00:08
غسل باران داده ام واژه های بی خواب را تا هنگام لمیدن، میان سریرِ لب هایت حلال ترین تفسیرِ شعرهای ماه بر دوشِ من باشند... (شفیقه طهماسبی) خرداد 94 از مجوعه ی هاله ی طلوع
-
ೋقابِ کال...ೋ
شنبه 2 خرداد 1394 23:06
خالی تر از فصل رویش بود قابی که شکست تا فریادِ فرزند جنگل باشد در سوزِ خاطرات سوخته... (ملهم از عکس زیر بر گرفته از مجله ی فرهنگ نو)
-
ೋخوابی به وسعت مرگೋ
شنبه 2 خرداد 1394 17:24
رختخواب خاکی ام کو... ساعت را کوک کردم به وقت محشر بیدار خواهم شد!
-
ೋ بار الهی ೋ
شنبه 2 خرداد 1394 17:07
خدایا صبر زمین، عطایم کن! هزاران ایّوب در دلش مدفون است و دم نمیزند... دلم را پذیرنده کن خدایا....